چگونه یک بدبخت مدرن باشیم؟
این پاپتیهای احمقی که از آن ور دنیا برای مردمی خسته و پر از رنج فرمول مثبت اندیشی تجویز میکنند، مردمی که هر روز با سطحیترین نیازها دست و پنجه نرم میکنند و دیگر خودشان را هم از یاد بردهاند، نگاه کردهام به حماقتی که این شیادان را هر روز هارتر و گرسنهتر میکند، تا با بلاهت آدمهایی بیمار و بیعار، دکان و دستگاهی راه بیندازند، به ما یاد میدهند چگونه بدبخت مدرن باشیم، ماله کشی درد و رنج، با توهمی بیمارگونه که تو را در منجلاب کهکشانی از وهم و خیال به دام میاندازد، چه بامزه، من هم اگر آن ور دنیا در رفاه بودم برایتان، هر روز از لزوم مبارزه با افکار منفی، و مثبت اندیشی با رویکرد باز شدن چاکرا و عرفان، یا مثلا از این جملات«خودت باش بانو»(یک درصد هم فکر نکن خیلی خری بانو، چون خریت را امروز نشانه مستقل بودن و قدرتمند بودن میدانند)+ با چاشنی این کانسِبت که«من همینم که هستم حتی به غلط»اصلا کی درست و غلط رو تعیین میکنه؟ :))سمینار میگذاشتم. به راستی مثبت اندیشی یک توهم مدرن است.