۶ مطلب با موضوع «تجربیات» ثبت شده است
مهمتر از اینکه یک دورهی آموزشی رو بگذرونیم، اینه که توی اون مواردی که
در دوره تدریس میشه مسلط بشیم. خیلیا دوره شرکت میکنن و اصلا فکر میکنن
اگر چیزی رو نگذرونن و گواهی دریافت نکنن یا یه سری ویدئو رو در یه موضوعی
پخش نکنن و جلوی لپتاپ نشینن، عمرشون هدر رفته. اما خیلی از همین
هزینهها و وقت گذاشتنها، اتفاقا هدر دادن عمر میشه، وقتی که با اون
روشِ درست دورهها رو نمیگذرونیم!
یه مثال از خودم بزنم: زمانی که توی شرکت چدن کویر خاوران مدیر واحد HSE شدم، دیدم که بلد بودن نرمافزار Excel من رو یک سر و گردن
بالاتر میبره. جستوجو کردم و بهترین آموزش اکسل رو پیدا کردم. یک دور
کامل دوره رو گوش دادم، با نرمافزار Microsoft OneNote که برای
یادداشتبرداری هست[و قبلا هم دورهی آموزشی آنلاینش رو گذرونده بودم]
نکات دوره رو یادداشت کردم.
تقریبا 1 سال گذشته و من ۸۰
درصد چیزی رو که یاد گرفتم از اون دورهها رو یاد گرفتم. اما چطوری فهمیدم
۸۰ درصد رو یاد گرفتم؟! زمانی که برای بار دوم شروع کردم و دورهای که
خریده بودم رو مجدد گوش دادم! یکی اینکه متوجه شدم«وای! چقدر این دوره چیز
یاد من داد و چقدر هرچی بلدم از این دوره بلدم. چقدر خوب انتخاب کردم و
جای درستی هزینه کردم». یکی دیگه هم اینکه نکاتی که خیلی ریز بود و جزء
اون ۲۰ درصد بود و من رو خیلی در اکسل حرفهای میکرد رو اینبار بیشتر
توجه کردم. حجم یادداشتبرداریهای من در دور دوم، یک دهم دور اول شد. خب
با این دور دوم، من مسلط شدم! اما زمانی که دور سوم و چند سال بعد بیام گوش
بدم[هم آموزشهای الان رو و هم بهروز شده رو] اونموقع میفهمم مسلط شدم.
راه تسلط هم تکرار به صورت عملیه.
من به تکرار در یادگیری و عمل معتقدم و
بخش مهمی از زندگی من در آموختن و به کار بستن، تمرکز در تکراره.
درست انتخاب کنیم، و بعد فقط تکرار کنیم!
۱۳ مهر ۰۱ ، ۱۷:۵۴
محسن نخعی
سه شنبه, ۷ تیر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۸ ق.ظ
محسن نخعی
توی دنیای من حسادت معنایی نداره.
آدما به اندازه دانش و تجربهی مبتنی بر دانش، برداشت میکنن از کارشون.
پس لطفاً تخریب دیگران رو کنار بگذاریم و شروع کنیم با استفاده از تجربیات و راهنماییهاشون، ما هم دانش و تجربه کسب کنیم.
۰۷ تیر ۰۱ ، ۰۹:۱۸
محسن نخعی
سه شنبه, ۳۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۴۶ ق.ظ
محسن نخعی
مدتی بود که دوست داشتم موشکافانه و میدانی راجع به این مسئلهی متداول و
معمول سازمانها بنویسم: اینکه چرا مدیران داد میزنند و از این طریق
میخواهند کارها را به پیش برند. چیزهایی به نظرم میآید که در زیر
مینویسم. شاید بعدتر آنها را نیز اضافه و کم کنم. اما به نظرم تا الان
اینها ثابت شده هستند. دلایلی که میتواند باعث شود یک مدیر داد بزند:
طبیعتا باز هم فکر میکنم و تجربه میکنم و مشاهده میکنم و باز هم این
لیست را کامل میکنم. این لیست کامل میشود تا مدیری که میخواهد مدیر
ِواقعی و اثربخش باشد، بتواند با شناخت از وضعیت و موقعیت خود، از تخریب
تیم و سرمایهی انسانی سازمان با رفتارهای هیجانی خود جلوگیری کند.
شما چهچیزهای دیگری به نظرتان میرسد؟
۳۱ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۴۶
محسن نخعی
يكشنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۱ ق.ظ
محسن نخعی
از کودکی در گفتن نه به دیگران مشکل داشتم. زمانی که تاکسی سوار میشدم و راننده مبلغ غیرمتعارفی درخواست میکرد، از روی خجالت یا هرچیزی نگران بودم که راننده ناراحت شود. هرطور بود میخواستم حتی راننده ی تاکسی را راضی کنم تا مشاجرهای پیش نیاید. در دانشگاه یاد گرفتم و اینقدر پیش رفتم که مشکلات اجتماعی معمول حل شد. یعنی دیگر از رانندهی تاکسی و همکلاسی و استاد حتی، خجالت نمیکشیدم و حرفم را میزدم. البته این در اواخر کارشناسی بهتر و راحت تر شد. البته نه گفتن به مدیران بالادستی هنری میخواهد که باید از قبل برای آن آماده شده باشید.
یادم نمیرود در دورهی کارشناسی یکی از اساتید که روانشناسی کار درس میداد، در یکی از کلاسهایش گفت: اگر اجازه دادی کیسه ی اول رو بگذارن روی دوشت، خم میشی و بعد کیسهی دوم! پس نذار کیسهی اول رو بذارن و مستقیم بایست و در مسیرت کار اصلیت رو انجام بده .
۲۹ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۳۱
محسن نخعی
شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۲۹ ق.ظ
محسن نخعی
به نظرم ارتباطات غیر رسمی هرچند در سازمان از خشکی روابط میکاهند و در جاهایی باعث میشوند کارها راحتتر انجام بگیرند، اما مخصوصا در کشور ما که حسادت جزئی از فرهنگ و رفتار ماست و خیرخواهی در نهایت به ضرر افراد تمام میشود؛ میبایست بسیار کنترل شده و محافظه کارانه! پیش برود. دوست ندارم لغت محافظهکار را به کار ببرم، اما واقعیت این است. بسیار دیدهام که افرادی که توانایی دویدن در سازمان را ندارند، ارتباطات غیر رسمی خوبی با دوندههای خوب سازمان برقرار میکنند: لبخند میزنند، درد و دل میکنند، کمک میگیرند، از مشکلات خود میگویند و بسیاری چیزهایی که حس خوب به دو طرف در رابطه بدهد. اما در موقع مناسب چنان شما را به عنوان دوندهی خوب ضربه فنی میکنند و زیرپایتان تکل میکنند که هرگز فکرش را هم نمیکنید! شاید هرگز تا پایان حضور در آن سازمان حتی گمان نکنید که چنین فردی شما را پیش مدیران بالادستی و افراد تصمیمگیر چگونه بد جلوه داده است.
۲۱ خرداد ۰۱ ، ۰۰:۲۹
محسن نخعی
يكشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۲۳ ق.ظ
محسن نخعی
از تجربهی مدیریتی من خیلی نمیگذرد. اما در همین حد، به نظرم آمد که از مهمترین نیروهای یک سازمان، نیروهای خدماتی هستند. کسانی که همواره نوع تعامل با آنها، میتوانند تعیینکنندهی خیلی از مسائل درونسازمانی باشد. بنابراین گفتم چند پاراگراف در مورد این نیروها، خلق و خویشان، تعامل متداول و تعامل مؤثر با آنها بنویسم.
✅ لطفا پسرخاله نباشید!
برقراری رابطهی دوستانه در سازمان همیشه باید با احتیاط صورت گیرد. با چه نیرویی و در چه ردهای چطور رفتار کنیم: این شاید جانمایهی رفتار سازمانی باشد. سازمانهای جهانی و شرکتهای خارجی را نمیدانم، اما همینقدر برایم تجربه شده و شنیدهام که نیروی خدماتی به میزانی که حس کند با شما رابطهی دوستانهای دارد، به جای اینکه انگیزهی بهتر انجام دادن کارهایش اوج بگیرد، از کارش کم میگذارد. و به نسبتی که به اصطلاح از شما حساب میبرد، کارش با کیفیتتر میشود. بنابراین اگر میخواهید عمرِ نیروی خدماتی خود را در سازمان افزایش دهید، از پسرخانه شدن با او بپرهیزید.
برای مشاهده ادامه مطلب را بررسی کنید
۰۸ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۲۳
محسن نخعی