فقر دموکرات
فقر دموکرات نیست و نمیتوان چون «مرگ»، آن را ضرورتی برای همهٔ موجودات پنداشت؛ اما هژمونیِ اخیر به فقر قدرتی دیگرگونه داده است؛ به مثابه رودخانهٔ خروشانی که سر بالا میرود. میتوانید به تنهاییْ کنارِ این رود، خانهای امن فراهم کنید و با خودْ خوش باشید، اما برای «اجماع» ملزم به قدم نهادن در آن هستید که یا شتاباش میبخشید یا در-اش غرق میشوید. فقر، برسازندهی یک دوراهیِ تراژیک است :
یا تحت سلطهاش فقیرید،
یا خارج از آن هستید و [ناخواسته و خواسته] به قواماش کمک میکنید.
دوراهیِ تراژیک، وضعیتی است که خروج از آن با دستانِ پاک، میّسر نیست.
پس «فقر» نه فقط مسئلهٔ فقرا،
که مسئلهٔ همهٔ ماست، اگر نیک بنگریم.