هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو
هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو
جایی در میان زندگی به نقطهای میرسی که دیگر لذت را نمیپسندی، حتی آدم ها برایت زیبا نیستند...
انگار هنوز سهمی از نرسیدنها در سینههایت سنگینی میکند، مصرف میکنی، آدمهارا، پول را، اما انگار خوب نیستی.
هرگونه تقلایی که میزنی انگار سهمی از گذشته را برایت بازسازی میکند.
فقدان معنا دچارت کرده، جایی بین ملال و بی معنایی گیر افتادی، ایثار میکنی، نقاب منجی را به صورت میزنی اما نمیشود.
گاهی زندگی همین است، تکرار ملالهایی که شاید روزی هدف بودند.
چند روزی است که میخواهم به دوستی پند و اندرز بدهم اما خودم میدانم که هیچ وقت اهل این کارها نبودم، شاید بعدترها برایش نوشتم که:
زمان به تنهایی حلال هیچ مشکلی نیست.
تو منجی عالم بشریت نیستی سرت به کار خودت گرم باشد.
عشق و ایثار زیادی آدم هارا می ترساند، گرگ گرسنه درون آدم هارا با اصرار به محبت زیادی بیدار نکن.
هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو.