گاهی تنهایی روی سرت آوار میشود به این فکر میکنی که چقدر عبور از بحران زندگی برایت خستگی به ارمغان آورده،
اینکه دویدنهای بیهوده، چقدر تو را دچار خشم کرده، خشمی که انتهایش تو را به حسادت و قیامی با آدمها سوق میدهد،
انگار سهمات از خوشبختی را بلعیدهاند نمیدانی یقه چه کسی را بگیری؟ زندگی؟ یا خودت؟
معتقدم انسانها زودتر از آنچه انتظارش را دارند میمیرند،
همانجا که بخشی از خود را در خیابانی، خانهای، استعدادی، غرق در بوی عطری، خاطرهای از یک رابطه پر شور، جا گذاشتهاند.
اما از زیبایی زندگی اینکه سهم عظیمی از لذت است، هر معادلهای جز این دروغ محض است.
اگر جز لذت در زندگی راه دیگری پیش گرفتی، به خودت دروغ بزرگی گفتهای.