Mohsen Nakhaei

Master's Student in the Field of Health, Safety and Environmental Management / Shahid Sadoughi University of Medical Sciences, Yazd, Iran
۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

عقل سلیم

یک قلب شکسته، به تو عقلی سلیم هدیه می‌دهد. اگر احمق نباشی
محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۵ ب.ظ
بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

محسن نخعی
محسن نخعی شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۳۶ ق.ظ

بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،

او‌ را می ترساند،

از خودش،

از هویتی که سال هاست برای خود ساخته،

ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،

مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود،

چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است،

شاید خودت ندانی اما،

با هربار «دوستت دارم» هایت،

خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی،

او‌ با خیانت ،

با رفتن،

تو را می کُشَد،

تا کُشته نشود،

احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد،

روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی،

یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.

نباید اصرار کرد

(رفتن)

بخشی از عشق است

و گاهی تنها راه آرامش،

فاصله گرفتن.

اصرار برای ماندن در هر بخشی از زندگی،

آدم‌ها را تا سر حد انحلال تقلیل می‌دهد،

نباید اصرار کرد،

گاهی سکوت زیباتر از دیالوگ به هر چیزی معنا می‌بخشد.

محسن نخعی
محسن نخعی يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۱۸ ب.ظ
کراش زدن

کراش زدن

محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۴۳ ق.ظ

کراش زدن

کِراش زدن، پدیده ای مختص به روابط نیست تمام زندگی را مشغول کراش زدن به موقعیت هایمان هستیم،

درمانده و بی‌جسارت،

بامزه بودن زندگی اینکه دیر یا زود تمام می شود،

پس‌ حرف دلت را بی حاشیه بزن،

مستقیم و‌ بی پروا رو به جلو حرکت کن،

کراش متعلق به آدم های ترسو است،

نگذار ترس از نه شنیدن تمام زندگی ات را دچار کند،

انسان مفلوک به دنبال نشدن هاست،

چون در نشدن ها لذت توام با شکست وجود دارد.

جمعه ها دلگیر

جمعه ها دلگیر

محسن نخعی
محسن نخعی پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۰:۱۷ ب.ظ

جمعه ها دلگیر

جمعه ها دلگیر است،

چون از شنبه انتظارش را می کشی،

مثل رسیدن به معشوق،

فقط مسیر رسیدن و خیالبافی اش قشنگ است

وقتی که دست در دستان یار گذاشتی متوجه میشوی وصال آنچنان هم آش دهن سوزی نیست.

خیانت

خیانت

محسن نخعی
محسن نخعی يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۴۰ ق.ظ

خیانت

خیانت در دنیای من اینگونه تعریف می شود: خیانت در یک تعریف هرگونه رابطه‌ای خارج از حیطه اخلاق خانواده(زناشویی)و رابطه متناسب با فرهنگ است، بدون شک خیانت ،مبتنی بر فرهنگ همان جامعه است ، هر گونه رفتار و ناهنجاری منجر به خیانت را نمی‌توان با فرهنگ‌های دیگر مقایسه کرد، پس هربار تکرار نکنید در فلان کشور مردم اینطوری رفتار می کنند.

هر رابطه‌ی صمیمانه یک ذره نزدیک به هر شکلی از جمله، کلامی، چشمی، بدنی، خیانت محسوب می شود.

پس صرفا خیانت جنسی نیست تیپیکال های احمقانه در آن جایی ندارد،

متاسفانه در جامعه عقب مانده، کوچه علی چپ تبدیل به بزرگراه علی چپ شده، دیوار حاشا دارد به آسمان می رسد، تا انتهای هر لجنی فرو می رویم آخر سر هم با زبان درازی می گوییم«مگه من چیکار کردم».

توضیح غیر ضروری اینکه : در ارتباطات و تعاملات
۷٪ اطلاعات توسط خود کلمه
۳۸٪ توسط تنالیته و‌لحن کلمه
۵۵٪ توسط زبان بدن منتقل می شود.
 «من که کاری نکردم فقط باهاش گپ زدم»

نوع گپ را در نظر بگیر
بخشی به همین دلیل در شبکه های مجازی همواره دچار سوء تفاهم می شویم، چون این ارتباط ۱۰۰٪ کلمه است، خالی از لحن و اطلاعات، ادامه دادن آن مارا دچار فریب کاری می کند.

حواسمان به خودمان، رابطه هایمان و افراد زندگیمان باشد ...

مرا بکش و سپس عاشقم باش

مرا بکش و سپس عاشقم باش

محسن نخعی
محسن نخعی پنجشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۰، ۰۱:۳۴ ق.ظ

مرا بکش و سپس عاشقم باش

از هیچ مفهوم می‌سازیم،

سپس ناشیانه تا انتهای سقوط می‌رویم،

تن به رابطه‌های مسموم می‌دهیم،

خود را متعهد به مرام و مسلک های بیهوده می‌کنیم،

متعهد به آدم ها و احساس‌های اشتباهی که خودمان هم از آن سر در نمی‌آوریم،

ناگهان از خواب بیدار می‌شویم گیج و مبهوت خود را در سراشیبی عمر گرفتار کرده‌ایم

شاید زندگی همین است، در نقطه‌هایی با خود روبرو می شویم که می‌ دانیم اشتباه است اما

از ترس شکستن قداست غرور،

ترس شرمندگی از ‌پاهایی که از فرط خستگی در این جاده گذاشته‌ایم،

ادامه مسیر اشتباه را به جان می خریم تا با خود شرمنده‌امان در آیینه روبرو نشویم.

به گمانم عشق به آدم های اشتباهی مانند کندن زخمی کهنه است،

لذتی توام با درد، وقتی آن را نثار میکنی، جانانه اسلحه به دست معشوق می‌دهی.انگار عشق، سراسر تکرار این جمله است« مرا بکش و سپس عاشقم باش»

هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو

هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو

محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۲۵ ب.ظ

هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو

جایی در میان زندگی به نقطه‌ای میرسی که دیگر لذت را نمی‌پسندی، حتی آدم ها برایت زیبا نیستند...

انگار هنوز سهمی از نرسیدن‌ها در سینه‌هایت سنگینی می‌کند، مصرف میکنی، آدم‌هارا، پول را، اما انگار خوب نیستی.

هرگونه تقلایی که می‌زنی انگار سهمی از گذشته را برایت بازسازی می‌کند.

فقدان معنا دچارت کرده، جایی بین ملال و بی معنایی گیر افتادی، ایثار می‌کنی، نقاب منجی را به صورت می‌زنی اما نمی‌شود.

گاهی زندگی همین است، تکرار ملال‌هایی که شاید روزی هدف بودند.

چند روزی است که می‌خواهم به دوستی پند و اندرز بدهم اما خودم می‌دانم که هیچ وقت اهل این کارها نبودم، شاید بعدترها برایش نوشتم که:

زمان به تنهایی حلال هیچ مشکلی نیست.

تو منجی عالم بشریت نیستی سرت به کار خودت گرم باشد.

عشق و ایثار  زیادی آدم هارا می ترساند، گرگ گرسنه درون آدم هارا با اصرار به محبت زیادی بیدار نکن.

هرگز به آدمی که در حال فروپاشی است نزدیک نشو.

قبلی ۱ ۲