Mohsen Nakhaei

Master's Student in the Field of Health, Safety and Environmental Management / Shahid Sadoughi University of Medical Sciences, Yazd, Iran
۷۳ مطلب با موضوع «گاه نوشت :: اجتماعی» ثبت شده است
مصداق بارز خوشبختی

مصداق بارز خوشبختی

محسن نخعی
محسن نخعی شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۳۲ ب.ظ

مصداق بارز خوشبختی

همچنان با فاصله‌ای زیاد،

بودن با کسی که تو را می‌فهمد مصداق بارز خوشبختی است.

کسی که حتی سکوت‌اش تو را سر شوق می‌آورد و بودن در کنارش امن است.

جایی در زندگی خالی از معنا می‌شوی،

آدم‌ها برایت فقط تداعی تصویر و صدا هستند،

فهمیده شدن برایت پناهگاه می‌شود مانند خانه،

توضیح دادن تلخی‌هایت،

در دنیایی که برای تو و آرزوهایت اهمیتی قائل نیست،

شنیدن زخم‌هایت موهبت بزرگی است.

تهش چی؟

تهش چی؟

محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۴۱ ق.ظ

تهش چی؟

«تهش چی؟»

شکی فلسفی از جنس افسردگی ،

هر بار که به این واژه برخوردی،

برگرد چون راه را اشتباه رفتی،

کمی سخت است تا به این جسارت برسی که ساز و کار اشتباهی برای خود دست و پا کردی اما ارزش این را دارد که از واژگان زندگی ات حذفش کنی .

بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

محسن نخعی
محسن نخعی شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۲:۳۶ ق.ظ

بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند

گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،

او‌ را می ترساند،

از خودش،

از هویتی که سال هاست برای خود ساخته،

ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،

مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود،

چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است،

شاید خودت ندانی اما،

با هربار «دوستت دارم» هایت،

خنجری به هویت سرد و‌ بزدل اش می کِشی،

او‌ با خیانت ،

با رفتن،

تو را می کُشَد،

تا کُشته نشود،

احتمالاًبا کمی گذر عمر ‌متوجه خواهی شد،

روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی،

یاد می گیری که بعضی واژه ها آدم‌ها را می ترساند،هرچند زیبا.

دراماتیزه کردن زندگی،مفهوم سازی از هیچ

دراماتیزه کردن زندگی،مفهوم سازی از هیچ

محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۴۳ ق.ظ

دراماتیزه کردن زندگی،مفهوم سازی از هیچ

مفهومی در هنر وجود دارد به نام «دراماتیزه کردن»

در یک معنای لغوی به شکل درام یا نمایش درآوردن  یک پدیده را می توان دراماتیزه کردن عنوان کرد،

این روزها برای رنگ آمیزی  فلاکت و بدبختی سعی در دراماتیزه کردن هرچیزی را داریم،

میلی شدید به مفهوم سازی از هیچ،

درام کردن عشق های الکی،

روزمرگی های مرگ آور،

گذشته های باطل،

تعاملات مسموم و‌ ...،

اینجاست که زنده ماندن را با زندگی کردن عوض کرده ایم،

سال ها شاید زمان ببرد که لذت از طول مسیر را به نشئگی رسیدن مقصد ترجیح  دهیم،

ما به شکل احمقانه ای مشغول رنگ زدن به دروغ ها و نقاب های [خودمان]هستیم،

بی تردید دنیا را سانتی مانتال دیدن از تو یک بازنده مفلوک می سازد.

 

دیکتاتور درون

دیکتاتور درون

محسن نخعی
محسن نخعی يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ

دیکتاتور درون

آدم‌ها این روزها همدیگر را،

هر چیزی را تسخیر می‌کنند،

هرکسی دیکتاتور درون خود است،

در روابط همواره سعی می‌کنیم دیگری را شبیه به خودمان،

معیارها و تصاویر ذهنی‌امان کنیم،

دیکتاتور درون ما تا جایی پیش می‌رود که فارغ از تفاوت‌ها و استقلال دیگری،

تمامیت او را با معیارهای روانی خود به زنجیر می‌کشیم،

بعدتر‌ها بازی با عروسک‌ دست‌ سازه‌‌‌‌‌امان که تمام شد،

وقتی که عطش تسخیر در ما ارضا شد،

ضجه می‌زنیم از تنهایی.

به گمانم می‌توان لذت برد بدون اینکه تسخیر کرد،

آدمی را،

گلی را،

پرنده‌ای را.

ایسم ها

ایسم ها

محسن نخعی
محسن نخعی چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۵ ق.ظ

ایسم ها

ایسم ها،مکاتب هنری و فلسفی هرکدام دارای تاریخ و مانیفست فکری و نظری هستند،

بخشی از روند رویش یک سبک،دارای تاریخ و تکامل از نقطه شروع تا اوج آن مکتب می باشد.

اینکه غلامرضا با قلدری،عکس ،قطعه موسیقی، و هر شعرنامربوطی را می خواهد در سبکی فرو کند،امری عبث و احمقانه است،

شاید کوچکترین کار برای فُرم بخشی، محتوا و سپس رِفُرم،مطالعه بخشی از تاریخ و‌جریان رشد مکتبی خاص باشد،

و کمی صبوری، اینکه یک شبه با سر در فلان ایسم فرود می آیی از تو یک گدای منزوی و دُ گم اندیش ،

که دچار توهمی خودشیفته وارشده و معتقد به اینکه «دیگرانی هنر من را درک نمیکنند» می سازد.

از هر سوژه ای ایرانیزه ساختن و بعدترها گالری هنری زدن و آلبوم ساختن،

تنها بی هویتی تورا نمایان می کند با همین فرمول بسیار انسان هایی که در خیال خود احساس شخص خاصی بودن دارند،شکل می گیرد،

خنده دار اینکه چطور با این همه نقاش و عکاس، فَشِن دیزاین، نویسنده، هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟

سانسور

در سالیان گذشته سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در می‌آمد.

در قرن حاضر اما،

از طریق غوطه‌ور کردن انسان‌ها در سیلاب اطلاعات بی‌اهمیت و نامربوط عملی می‌شود.

اینکه درگیر صدف بیوتی هستیم و یا لایو احلام و آقامیری و فلان هرزه مجازی که استوری اش را با لبخندی خودشیفته در اینستاگرام پست میکند،

سهمی از  ویژگی دیگر ابتذال را در ما فراخوانی می کند،

اینکه میل برای تفکر نداریم زیرا تفکر به شدت کار دشواری است،

ابتذال می آید که یک شابلون از قبل آماده شده بدهد تا از تبلیغ یک بلاگر،که اهمیتی برای او و کسب و کارش نداریم از پنکیک حاج مصطفی تا مداد چشم لیدی گاگا  و یا غذا خوردن یک احمق دله حمایت کنیم،

حمایت می کنیم تا استوری 90 میلیونی بگذارد و نگاه خود ساخته بودن به خود بگیرد،

درحالی که گیر وام ازدواج ده میلیونی هستیم،

حمایت می کنیم تا از قافله عقب نمانیم،

بت سازی و دیکتاتور سازی و خود سانسوری در ذهن هر یک از ما سنت دیرینه دارد.

محسن نخعی
محسن نخعی دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۳:۳۹ ق.ظ

صمیمیت با آدم های بی کیفیت

صمیمیت با آدم های بی کیفیت،

مانند دویدن بر روی تردمیل است،

حضورشان مانند وزنه ای به پاهایت است ،

تو می دوی اما فقط خسته میشوی،

بی هیچ رسیدنی،

آخر هم با کلمه ای تورا ترک می کنند

«می خواستی نکنی»

محسن نخعی
محسن نخعی دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۲:۰۴ ق.ظ

نباید اصرار کرد

(رفتن)

بخشی از عشق است

و گاهی تنها راه آرامش،

فاصله گرفتن.

اصرار برای ماندن در هر بخشی از زندگی،

آدم‌ها را تا سر حد انحلال تقلیل می‌دهد،

نباید اصرار کرد،

گاهی سکوت زیباتر از دیالوگ به هر چیزی معنا می‌بخشد.

محسن نخعی
محسن نخعی يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۱۸ ب.ظ
قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی