راهنمای مبحث دوازدهم مقررات ملی ساختمان _ ایمنی حین اجرا
راهنمای مبحث دوازدهم مقررات ملی ساختمان _ ایمنی حین اجرا
لینک های پست اصلاح شد
لینک های پست اصلاح شد
🚨 نکات ایمنی برق در هنگام بارش باران و برف
⭕ در شرایط بارانی بودن هوا و بارش برف، به دلیل مرطوب بودن زمین، کلیه اجسام نزدیک به شبکه های برق مانند درختان ، می توانند حالت رسانا (منتقل کننده برق) پیدا کرده و موجب برق گرفتگی شوند بنابراین همگان بایستی توصیه های ایمنی را به منظور جلوگیری از برق گرفتگی جدی بگیرند.
🔺در برخی مواقع بر اثر سقوط اجسام خارجی همچون شاخه های درختان بر روی شبکه های توزیع برق، شاهد پارگی سیم و سقوط آن بر روی زمین خواهیم بود که در صورت وقوع این موضوع در هر زمان ( به خصوص در مواقع بارانی) از همه شهروندان عزیز تقاضا می گردد از محل حادثه فاصله گرفته و مانع نزدیک شدن دیگران به محل شده و بلافاصله موضوع و محل وقوع را به تلفن ۱۲۱ اتفاقات برق اطلاع دهند.
⭕ اگر در خودرو و نزدیک به محل حادثه قرار دارید تا مراجعه کارکنان اتفاقات برق و رفع نقص، به هیچ وجه از خودرو پیاده نشده و از لمس نمودن بخش های فلزی خودرو خودداری فرمایید.
⭕ به منظور جلوگیری از برق گرفتگی احتمالی، از نزدیک شدن و دست زدن به دکل ها و پایه های برق، تابلوهای برق و کلیه تاسیسات برقی که در معرض بارش برف و باران قرار دارند، خودداری فرمایید.
⭕ به منظور جلوگیری از برق گرفتگی در هوای بارانی که زمین مرطوب بوده، از استفاده و یا تعمیر لوازم برقی در هوای آزاد به طور جدی خودداری نموده و تعمیرات وسایل برقی را در زمان مناسب بر عهده متخصص مربوطه بگذارید.
⭕ هنگام رعد و برق در نقاط پَستِ موقعیتی که قرار دارید پناه گرفته و به حالت نشسته، دست و پای خود را جمع نموده و سر را رو به پایین نگه دارید. قرار گرفتن در بلندی ها و زیر درختان و پایه های برق در مواقع رعد و برق خطرات جانی احتمالی را در پی خواهد داشت.
🌐
✅🔴 هشدار ؛ در جایگاه کارفرما, مدیر و یا کارآفرین, چقدر درباره ماده ٩٠ قانون تامین اجتماعی میدانید ؟
👈« افراد_شاغل در کارگاه ها باید قابلیت و استعداد جسمانی متناسب با کارهای مرجوع را داشته باشند. بدین منظور، کارفرمایان مکلفند قبل از به کار گماردن آنها ترتیب معاینه پزشکی ایشان را بدهند.
👈در صورتی که پس از استخدام آنان معلوم شود که افراد مذکور در حین استخدام قابلیت و استعداد کار مرجوع را نداشته و کارفرما در معاینه پزشکی آنان تعلل کرده و در نتیجه بیمه شده دچار حادثه گردیده و یا بیماری اش شدت یافته و یا فوت نماید، سازمان تامین اجتماعی به تکالیف خود در قبال بیمه شده عمل نموده و حسب ماده ۵۰ قانون تامین اجتماعی و سایر مقررات مربوطه نسبت به وصول خسارت از کارفرما اقدام می نماید.»
👈این تکلیف صریحی است که ماده ٩٠ قانون تامین اجتماعی و ماده ۹۲ قانون کار درخصوص معاینات پزشکی ,متوجه کارفرمایان نموده.
🔶 سورمناژ چیست؟
🔷 انسان موجودی با ابعاد جسمی و روانی است. زندگی جسمی و روانی انسان پیوندی تنگاتنگ با هم دارند و بر روی هم تاثیر می گذارد.
تحقیقات نشان داده که ۲۰% از کارگران از نوعی ناراحتی روانی رنج می برند و ۳۰% از غیبت های کار ریشه در وضعیت نامناسب روانی دارند.
به عقیده پلانک ، سورمناژ وقتی بوجود می آید که خستگی روزانه در اثر استراحت، برطرف نشده و هر روز مقداری باقی مانده و روی هم انباشته شود ، که در این صورت اختلالاتی از قبیل کاهش قدرت کار ، کم حوصلگی و بی علاقه بودن بروز می نماید.
در اینحالت ضمن اینکه شخص نسبت به محیط و شرایط کار حساسیت و عدم تحمل نشان می دهد ، عصبانیت و تحریک پذیری نسبت به همکاران و خانواده نیز دارد .
سر درد ، درد ستون فقرات و بی خوابی نیز از پیامدهای سورمناژ می باشند.
در موارد پیشرفته سورمناژ میتواند علائمی همچون بی تفاوتی ، ضعف و خود خوری دائم ، احساس حقارت ، حس کینه و تنفر نسبت به کارگاه و مافوق ، رنج روحی ، اضطراب،کاهش تمرکز، ترس و نگرانی مداوم و فرسودگی شدید جسمی و روحی را به دنبال داشته باشد.
🚨 بزرگترین خطر سورمناژ در محیطهای کار ، مستعد کردن کارگران برای حوادث ناشی از کار است.
تشویق کارکنان به انجام ورزش، خواب کوتاه در زمان استراحت کار، تقسیم کار مناسب بمنظور کاهش فشار، عدم انجام انجام اضافه کاری های متوالی، ایجاد فضای مناسب کاری ،توجه به میزان مجاورت با دما، نور،صدا و... در کنترل سورمناژ نقش پررنگی دارد.
حرکت در مسیر کاهش عوامل تنش زای محیط کار از عوامل شیمیایی، محیطی و روانی، علاوه بر پیشگیری از حوادث و ایجاد هزینه های زمانی، مالی و … باعث افزایش کارایی و بهره وری نیروی کار و تولید خواهد شد.
«تکبر به تواضع»، روی دیگرِ سکهی «جهل به علم» است؛ و شاید زننده و شیادانهتر! برای متواضع بودن، باید دارای «چیزی» بود؛ مثلاً علمی داشت یا هنری. باید کاری کرده باشی، مثلاً ایثار، فداکاری یا ایستادگی. چهبسیار کسانی که خودِ «تواضع» را جایگزینِ «چیزی برای تواضع داشتن» کردهاند.
از طرفی «جهلِ به علم» متفاوت است با علم به جهلِ خویش. جهلِ به علم یعنی ندانی که چهچیزهایی میدانی و چه ویژگیهایی داری. و خود را کوچک بشماری.
خودکمبینی و خودبزرگبینی از همین دو جنساند؛ هردوشان زننده و احمقانه و دور از واقعیت.
لوزی خطر، روشی بین المللی برای شناسایی خطرات مربوط به یک ماده شیمیایی خاص است تا پرسنل با استفاده از اطلاعات آن دچار صدمه و آسیب نشوند.
کلیه اطلاعات مربوط به خطرات مواد شیمیایی بطور اختصار در یک شکل لوزی چاپ میشود که تصویری از آن به همراه توضیحات هر بخش از آن در عکس دیده می شود. این لوزی به چهار قسمت تقسیم و هر کدام با رنگ خاصی که تعیین کننده نوع و شدت خطر است مشخص میشود. برای مشخص کردن میزان شدت و ضعف هرکدام از این خطرات برای هر لوزی اعداد صفر تا چهار تعریف شده است که این اعداد برای هر نوع خطر بطور جداگانه تعریف شده است و افراد را از نوع و شدت خطر مواد آگاه میسازد.
معرفی لوزی خطر در ادامه مطلب 🔰
عشق یکیات نمیکند با معشوق؛ در فضایی رهایت میکند؛ میانِ وحشت و شوق، وحشت از یکی نشدن و اشتیاق برای یکی شدن. عشق همردهی ایمان، فضایِ «اگر نشد چه؟» است. «میشود» و «نمیشود» یا وصل و فراق، مراتباند؛ نه راتب. در عاشقی مرتب سَر میروی، چون روی شعلهای.
سلام و عرض ادب
در گروه اساتید دانشگاه در اهمیت حذف یارانه های پنهان نوشتم
بالاخره این جراحی باید اتفاق بیافتد .
بسیاری از مشکلات کشور ناشی از همین یارانه های پنهان، ارز چند نرخی و قیمت های دستوری است.
یکبار در سال ۷۳ مرحوم هاشمی تلاش کردند که با مخالفت مجلس چهارم متوقف شد
مجددا در مجلس هفتم با طرح تثبیت قیمت ها، فرآیند اصلاح متوقف شد.
دولت دهم در تلاش برای این جراحی ضروری اقتصاد کشور ناموفق بود و با مخالفت هایی مواجه شد.
برخی دولت ها هم از ترس ، کاهش محبوبیت ، اصلا ورودی به این جراحی با اهمیت نداشتند.
خوشبختانه جناب رئیسی فرموده اند برای این اصلاح اقتصادی حاضرم از آبرویم هزینه کنم و جای امیدواری است که این بار ان شاءالله نتیجه بخش باشد.
روزانه از مرزهای سیستان و بلوچستان حدود ده میلیون لیتر قاچاق می شود
یارانه پنهان هر لیتر سوخت حدود ۱۵ هزار تومان.
یعنی روزانه ۱۵۰ میلیارد تومان سرمایه کشور هدر می رود.
ماهی ۴۵۰۰ میلیارد تومان ( تقریبا دوبرابر یارانه پرداختی فعلی)
سالانه ۵۴ هزار میلیارد تومان ( فقط در سیستان و بلوچستان از یارانه پنهان سوخت)
چاره ای نیست ...
این تومور اقتصادی در سال ۷۳ خوش خیم بود و کاش اجازه می دادند همان زمان جراحی می شد.
الان واقعا بدخیم شده و هر چه بگذرد جراحی آن سخت تر و سخت تر خواهد شد.
با باردار شدن همزمان ۹ زن، پس از یک ماه کودکی متولد نمیشود!
حتی اگه بسیار با استعداد باشید و تمام تلاشهای ممکن را بکنید، برخی نتایج قطعاً نیازمند گذر زمان هستند. "وارن بافت"
یکی از وزرا خودش تعریف می کرد. ایشان فرمودند: «من زمانی که وزیر شدم یکی از کارکنان گفتند آقای وزیر تنخواه ما تمام شده است. من نمی دانستم تنخواه گردان چیست. دوباره و سه باره آمد. برای من سخت بود بپرسم تنخواه گردان چیست!؟ در نهایت از ایشان خواستم توضیح دهند تنخواه گردان چیست!؟»
خود ایشان می گفت هزینه زیادی برای ما شده است تا با روش آزمون و خطا تا حد وزیر رشد کنیم.
در جامعه ما تحولات یک شبه و جهشی زیاد شده است. گاهی وقتی از خواب بیدار میشویم می بینیم عده ایی از عرش به فرش رسیده اند و عده ایی هم از فرش به عرش.
ما با مدد دموکراسی لَش، لیست، مدرک تحصیلی و ... میخواهیم یک انسان را در مدت کوتاهی و بدون طی مراحل رشد یافتگی همانند مثال آقای بافت خلق کنیم و رشد دهیم و محدودیت زمان را با کثرت آراء یا چیزهای دیگر حل کنیم. اما نمی شود. شاید هم بشود. اما روزگارمان همانند امروز مان میشود. همه چیز درهم و گیج و پیچیده.
یک انسان رشد یافته در بسیاری از اوقات از معدن طلا هم برای کشورش ارزشمند تر است و یک انسان رشد داده شده از هر آفتی بزرگتر.
بقول دکتر چمران : «اگر کسی بدون لیاقت بالا برود، بدون خیانت پایین نخواهد آمد.»
حاکم شدن رشد داده شده ها باعث میشود رشد یافته ها تحقیر شوند و در بهترین حالت از کشور فرار کنند.
حالا که کمی سن و سال گرفتیم، میفهمیم معلم حق داشت وقتی میگفت «اگه چیزِ خندهداری هست بگید ماهم بخندیم!»
یکی ادای الاغ در میآورد، یکی سگ میشود، یکی موسموس میکند، دیگری بهکسوتِ یک دلقکِ نابلد در میآید، برای آنکه از جیبِ این مردمِ پسرفته از لحاظ فرهنگی، پولی بدزدند و پشتِ «مردم نیاز به شادی دارند» پنهان شوند. مارکس میگفت «وقتی میگوییم پیشرفت، باید بپرسیم: برای چه کسانی؟»؛ یعنی کدام «مردم» و کدام «نیاز»؟ بهراستی مردم چهکسانی هستند؟ خمشدگانِ زیرِ بارِ فقر و گرانی و فلاکت و افسردگی و نومیدی؟ یا لمپنهای بیتأثیر در جامعه؟
کدام «نیاز»؟ نیاز به خندیدن؟ پس چرا باستر کیتون، چاپلین، لوید، لورل و هاردی و مابقیِ کمدینها، بجای ساختِ «جعبهی موسیقی» و «سوپ اردک» و «عصر جدید» و «هفت شانس»، دورِ هم جمع نمیشدند و دلقکبازی نمیکردند؟ هوششان کمتر بود؟ خلاقنبودند؟ شعورِ سینمایی نداشتند؟ خیر! انسان بودند و برای «انسان» میساختند!
این اراذل، آیا درحالِ خنداندنِ مردم هستند یا خندیدن به آنها؟ راست میگفتند: «در سرزمینی که سایهی کوتولهها بلند شد، خورشید درحالِ غروب کردن است».