Mohsen Nakhaei
Master's Student in the Field of Health, Safety and Environmental Management / Shahid Sadoughi University of Medical Sciences, Yazd, Iranچرا مدیران داد میزنند؟
چرا مدیران داد میزنند؟
مدتی بود که دوست داشتم موشکافانه و میدانی راجع به این مسئلهی متداول و معمول سازمانها بنویسم: اینکه چرا مدیران داد میزنند و از این طریق میخواهند کارها را به پیش برند. چیزهایی به نظرم میآید که در زیر مینویسم. شاید بعدتر آنها را نیز اضافه و کم کنم. اما به نظرم تا الان اینها ثابت شده هستند. دلایلی که میتواند باعث شود یک مدیر داد بزند:
-
فشار مدیران بالادستی
که میبایست گرفته شود و تحمل شود و تبدیل به برنامه و استراتژی شود؛ اما از آنجایی که آدمها تمایل به تصمیم سریع و راحتترین و دم دستترین راهحل دارند، آن فشار را سریع به همان شکل داد زدن منتقل میکنند. در اغلب موارد در انتقال آن فشاری که بهشان آمده هم اغراق میکنند. گاهی اوقات هم که توان و ظرفیت تصمیمگیری ذهنشان پر شده، آن فشار را با استدلالهای غیرمنطقی همراه میکنند. نتیجه این است که پرسنل کمکم آن نگاه منطقی به مدیر را از دست میدهند و استدلالهای درست دیگر مدیر را هم نمیشنوند. به مدیرشان به عنوان یک شخص صاحب دید و برنامه نگاه نمیکنند و در نهایت مدیر از مقبولیتش میافتد. به همین راحتی! -
عدم توانایی در عارضهیابی
مسائل در سازمان آنقدر واضح نیستند که بتوانیم با خواندن صورت مسئله راهحل آنها را پیدا کنیم. گاهی اوقات صورت مسئله را هم نمیتوان نوشت! طبیعتا پیدا کردن صورت مسئله و کاندیدا کردن چند راهحل و انتخاب از بین آنها و برنامهریزی برای اجرای آن راهحل و تصحیح آن و… انرژی میگیرد! وقت میگیرد و ممکن است مدیر در این بین اشتباه کند. هر چند با مشارکت دادن پرسنل در تمامی مراحل گفته شده میتوان ریسک آن را حداقل کرد، اما به هرحال طی کردن مراحل بالا سختتر از این است که داد بزنیم و تمامی مراحل را ندیده بگیریم. برای اینکه از زیر تمامی آن کارها شانه خالی کنیم. حالا به هر دلیل: عدم مهارت عارضهیابی، عدم مهارت برنامهریزی، عدم مهارت مشارکت دادن افراد در اجرا و برنامهریزی و … . برای تمامی این مراحل شما زیر ذرهبین خواهید بود که موفق میشوید یا نه، اما برای داد زدن کسی شما را زیر ذرهبین قرار نمیدهد. پس کاری که میکنید این است که داد میزنید و خودتان را از طی کردن تمامی آن مراحل بالا راحت میکنید. بعد هم یک ظاهر مظلوم و تلاشگر به خود میگیرید که کل پرسنل جلوی پیشرفت شما را گرفتهاند و چقدر شما زحمت میکشید و آنها قدر نمیدانند. نتیجه این است که مشکلات حل نمیشوند و روز به روز تلنبار میشوند و مثل غدهی سرطانی واحدها و افراد مختلف را در بر میگیرند و به جایی میرسد که دیگر شخص شما اگر روزی هم توان داشتید، حالا اینقدر اعتماد پرسنل به شما ضعیف شده و مشکلات انبوه شدهاند که باید میز را تقدیم آدم ِدیگری کنید! -
خُلق متغیر
بسیار مهم است که مدیر بتواند از یک روند ِخلقی برخوردار باشد، نه چرخش خلقی. مدیرانی که یک روز حالشان بد است و یک روز خوب، یک ساعت میخندند و ساعت دیگر حالت افسردگی دارند، قطعا باید درمان شوند. اخلاق مدیر باید قابل پیشبینی باشد. نتیجه این است که مدیر ِدارای رفتار غیرخطی، کمکم شعاع تاثیرگذاریاش را از دست میدهد و رفته رفته نهتنها از سازمان، بلکه از جامعه نیز طرد میشود.
-
تنشهای زن و شوهری یا خانوادگی
به همین سادگی و مسخرگی! خیلی از مدیران توانایی این را ندارند که بین همسرشان و پرسنلشان تفاوت قائل شوند. توضیحش لازم نیست. همهی ما تا حدودی تجربه کردهایم که مدیری بیجهت صبح با بدخلقی ِبدون دلیل رفتار کند. -
همهچیز با تأخیر زمانی همراه است
تمام برنامههایی که قرار است اجرا شوند و یا در حال اجرا هستند، زمانبرند! حتی زمانی که شیر آب گرم را باز میکنید، تا زمانی که گرمی آب را حس کنید(اگر آبگرمکن داشته باشید و روشن باشد!!) زمان میبرد. مدیران ِبیصبر که فاقد صبر مدیریتی هستند، این مسئله را درک نمیکنند و یا دوست ندارند باور کنند که تمام برنامههای اجرایی و بازخورها زمان میبرند تا اثرشان معلوم شود. بنابراین داد میزنند تا نتیجه رودتر حاصل شود! البته بیشتر مدیرانی که اهل برنامهریزی و استراتژی نیستند چنین رفتاری دارند. کسی که استراتژی را باور دارد، صبر مدیریتی در او نهادینه شده است. نتیجهی عدم صبر در مدیریت این است که پرسنل شما به روزمرهها تبدیل میشوند. کسانی که سمت هیچ برنامهای و هیچ اصلاحی نمیروند و بنابراین هیچ اتفاق خوبی هم در سازمان نمیافتد. -
داد میزنم، پس هستم
حدود دو سال با مدیری همکار بودم که به گفتهی خودش تمام ِدغدغهاش این بود که هِیمنهی مدیریتی برای خود درست کند. برای اینکه پرسنلش از او بترسند! البته تا بهحال در هیچ کتابی و کلاسی ندیدهام که دنبال افزایش هیمنهی مدیر باشند. مطمئین هستم خود ِآن مدیر هم معنی لغوی این کلمه را نمیدانست. او داد میزد تا نشان دهد مدیر است و نشان دهد که بابت شایستگیاش مدیر شده نه بهخاطر روابط فامیلی با مدیران ارشد سازمان. نتیجهاش این بود که پرسنلش نه تنها ابهتی برای او قائل نبودند، بلکه هر زمان کوتاهی را که با هم جمع میشدند، تمام حرکات و رفتارهای او را مسخره میکردند.
طبیعتا باز هم فکر میکنم و تجربه میکنم و مشاهده میکنم و باز هم این لیست را کامل میکنم. این لیست کامل میشود تا مدیری که میخواهد مدیر ِواقعی و اثربخش باشد، بتواند با شناخت از وضعیت و موقعیت خود، از تخریب تیم و سرمایهی انسانی سازمان با رفتارهای هیجانی خود جلوگیری کند.
شما چهچیزهای دیگری به نظرتان میرسد؟
هزینهی بله گفتن!
هزینهی بله گفتن!
از کودکی در گفتن نه به دیگران مشکل داشتم. زمانی که تاکسی سوار میشدم و راننده مبلغ غیرمتعارفی درخواست میکرد، از روی خجالت یا هرچیزی نگران بودم که راننده ناراحت شود. هرطور بود میخواستم حتی راننده ی تاکسی را راضی کنم تا مشاجرهای پیش نیاید. در دانشگاه یاد گرفتم و اینقدر پیش رفتم که مشکلات اجتماعی معمول حل شد. یعنی دیگر از رانندهی تاکسی و همکلاسی و استاد حتی، خجالت نمیکشیدم و حرفم را میزدم. البته این در اواخر کارشناسی بهتر و راحت تر شد. البته نه گفتن به مدیران بالادستی هنری میخواهد که باید از قبل برای آن آماده شده باشید.
یادم نمیرود در دورهی کارشناسی یکی از اساتید که روانشناسی کار درس میداد، در یکی از کلاسهایش گفت: اگر اجازه دادی کیسه ی اول رو بگذارن روی دوشت، خم میشی و بعد کیسهی دوم! پس نذار کیسهی اول رو بذارن و مستقیم بایست و در مسیرت کار اصلیت رو انجام بده .
ارتباطات غیر رسمی در سازمان
ارتباطات غیر رسمی در سازمان
سیم بکسل باربرداری جرثقیل
سیم بکسل باربرداری جرثقیل
🔶سیقلی شدن سیم بکسل باربرداری جرثقیل = خرابی رولیک های روی بوم و حرکت نکردن آنها و خرابی قرقره های بوم و قلاب
🔶سایش باعث کاهش قطر سیم بکسل و در نتیجه کاهش ظرفیت آن میشود.
اجرای نرده موقت راه پله ساختمان
اجرای نرده موقت راه پله ساختمان
جلسه ماهانه واحد HSE با حضور تمامی سرپرست ها
جلسه ماهانه واحد HSE با حضور تمامی سرپرست ها
۱. معرفی پرسنل جهت تشکیل پرونده در واحد HSE
۲.اطلاع رسانی به پرسنل و پیگیری جهت شرکت در دوره ها و آزمون های مشخص شده در بدو ورود و در حین خدمت.
۳. معرفی پرسنل جهت انجام معاینات طب کار در تاریخ های مشخص شده.
۴. اعلام حوادث و شبه حوادث بلافاصله پس از وقوع.
۵. بکارگیری نیرو های خبره در کنار نیروهای جدید.
۶. هماهنگی جهت برگزاری حداقل یک جلسه توجیهی ایمنی در ماه برای پرسنل هر واحد.