آدم دورو
مَست و فَحاش بسیار صادق ترند،
آدم دورو اما همیشه خطرناک است او عطشی سیری ناپذیر برای به دست آوردن دارد.رابطه با دو تای اول را بیشتر ترجیح میدهم
مَست و فَحاش بسیار صادق ترند،
آدم دورو اما همیشه خطرناک است او عطشی سیری ناپذیر برای به دست آوردن دارد.رابطه با دو تای اول را بیشتر ترجیح میدهم
آن چیز که تو را نَکُشد،
قویترت نمیکند،
بلکه ذره ذره روحات را فرسوده میکند،
به تو ملالی هدیه میدهد که همواره چسبیده به تنات،
با روانی که هر لحظه از مفاهیم،
دوگانههایی معیوب میسازی، آنچه تو را نکشد به تو روح بازندهای پر از خشم هدیه میدهد که در هر نقطهای از سراشیبی زندگی با خودت در جنگی،
آنچه تو را نکشد،
از تو طلبکاری با یک دنیا آرزو و خشم میسازد که هر لحظه دست به یقه دنیا هستی.
در رابطه با آدمها ؛گاهی صد متر جلوتر سنگی را پس میزنی، بیآنکه متوجه تغییری شوند، راحت رد میشوند و با غرور خود را قهرمان یکهتاز مسیر میدانند، جایی که دلت میشکند با خودت میگویی کاش یکبارم چاله را نشاناش میدادم،
واقعیت اینکه آدمها باید نبودنات را حس کنند،
وقتی هر لحظه در دسترس باشی مدام تمامات را وقف آدمی کنی، از دهن میافتی،
رابطه مانند زدن تکه بیسکویت در چای است، نه باید حریص بود، و نه خیلی عجول، آرام و با دقت از طعم آن لذت برد .
آدمها دوست دارند برایشان نقاب بزنی، نوعی لذت طلبی از دروغ ،
حاضر هستند تا در لجنزار دروغ دست و پا بزنند اما لحظهای، تلخی حقیقت و صداقت را مزه نکنند،
واقعیت اینکه آدمی اگر میخواهد احمق باشد، اجازه بده،
تو مربی تربیت و کیفیت آدمها نیستی،
هویت او با حماقتاش تجلی پیدا کرده.
من با این تفکر خوب آشنا هستم
از نزدیک
اینها معتقدند مردم عموماً درست تشخیص نمیدهند.
که البته اگر تا اینجا هم باهاشون موافق باشم که نیستم؛ در مرحله بعدی معتقدند ما صلاحشون رو تشخیص میدیم.
فقط ما میفهمیم.
و اینجاست که قرائتهای خودشون رو از هر ایدئولوژی و مکتبی مطلقا حق فرض میکنند.
اسرائیل را هم همین تفکر متکبرانه و شیطانی اسرائیل کرده است:
همه حیوان و فقط ما انسانیم.
حیوانیت به جهت سلب انتخاب و اختیار و اتکا به غریزه و انسانیت به معنی قوه اختیار و شعوری برای انتخاب.
این آقایون معتقدند مردم رو به زور هم میتوان به بهشت برد.
فتنه انتخابات امسال، خود انتخاباته...
مقدس رو از نامقدس تشخیص بدید
وگرنه این کشتی سوراخ که هیچی
نیست میشه
میراث یک پدر و مادر ایرانی در تربیت کودکان «دادن احساس ناکافی بودن» به فرزند است.
این دلیل بخش زیادی از رفتارهای احمقانه در بزرگسالی است.
بزرگسالانی که هنوز غرق در اثبات خود به هر نحوی به آدمها هستند.
بزرگسالانی که همچنان با خود سر جنگ دارند.
بزرگسالانی که همچنان لِنگ در هوای بحران هویت هستند.
سهم دختران و پسرانی که در بیستسالگی هنوز با بدن خود قهر هستند، بیاعتمادی به احساسات خود و دیگران،
سهم مردان و زنان ما دروغ،جستجوی خوشبختی در کنکاش و قیاس با دیگری، حسادتهای احمقانه و...
این سیکل معیوب، این کار خانه آدم سوزی همچنان ادامه دارد.
معمولا ما زیبایی را در کمال می انگاریم و فکر میکنیم این امر قاعده ای اساسی و جهان شمول،
گاهی اوقات عدم کمال و نقص نشانه زیبایی نیز است،
عشق هم شاید گاهی از این قاعده تبعیت کند،
الزاما عشق حد کمال نیست ،
گاهی خود،
از دیگری می خواهی تورا نابود کند،
این عدم کمال هم از زیبایی های عشق است .
عکس مربوط به (نماد) شاخه ای از بودیسم است.
فاصله میان بودن و شدن فاصلهای جذاب از نگاهم است، مثلاً رامتین بنگاهی از جایی حوالی معلم، به تازگی وارد طبقهای از قشر مرفه شده است، او اکثر اوقات بلند صحبت میکند، خود را غرق هورمون و پودر کرده، لایوهایی با بَکگِراند چند دافِ بیکیفیت غرق در رقص نوری آبی، آهنگ و دود کردن قلیان در حالی که چندتا داداشیِ هورمونی با پیراهنهای سفید کنار یکدیگر جمع شدهاند، قابی از زندگی او را به تصویر میکشد.
به این فکر میکردم که پول همچنان اولین شاخص تعیین کننده برای آسایش و رفاه است،
اما ضامن کیفیت نیست،
کیفیت را متغیرهای دیگری تعیین میکنند.
این دلیل بسیاری از مسائل است،
اینکه اغلب اوقات مرد و یا زنی پولدار جدای از ویترین ظاهری،
دهانش بوی فاضلاب میدهد،
انسان اصیل فارغ از ثروت، از هنر، ادبیات، نمایشنامهها و فلسفه کیفیت میپذیرد. که خب به لطف سرمایه داری تمامی اینها را مصرف گرایی بلعیده.